۱۳۸۹ آبان ۱۶, یکشنبه

علل بی علاقگی جنسی کدامند؟


علل بی علاقگی ممکن است جسمی یاروحی باشد پس هر عامل فیزیولوژی و احساساتی ممکنست موجب اختلالات در روابط جنسی شود از نظر فیزیولوژی ترشح بعضی از غدد در میل جنسی موثر واقع می شود. در حیوانات جنس ماده در موقع ترشح بعضی از غدد و ازاد شدن تخم، میلش به روابط جنسی زیاد می شود، معلوم شده که تنظیم ترشحات این غدد باعث فعالیت جنسی می شود.
بعلاوه عوامل اجتماعی، تربیتی و احساساتی در تحریک جنسی نقش مهم را بازی می کنند یعنی یک نفر زن ممکنست به بی میلیش در اثر تاثیر محیط باشد نه ترشح غدد.
علل بی علاقگی ممکن است جسمی یاروحی باشد پس هر عامل فیزیولوژی و احساساتی ممکنست موجب اختلالات در روابط جنسی شود از نظر فیزیولوژی ترشح بعضی از غدد در میل جنسی موثر واقع می شود. در حیوانات جنس ماده در موقع ترشح بعضی از غدد و ازاد شدن تخم، میلش به روابط جنسی زیاد می شود، معلوم شده که تنظیم ترشحات این غدد باعث فعالیت جنسی می شود.
بعلاوه عوامل اجتماعی، تربیتی و احساساتی در تحریک جنسی نقش مهم را بازی می کنند یعنی یک نفر زن ممکنست به بی میلیش در اثر تاثیر محیط باشد نه ترشح غدد.
باید متذکر شد که در موارد زیادی علت بی میلی مربوط به عوامل موثر قبل از ازدواج است یکی از مطلعین می گوید: «به عقیده منعلت بی علاقگی بعضی از زنان به روابط جنسی نداشتن تربیت جنسی و ندانستن دستورات آنست و این جهل نمی گذارد که ایشان از موانع نهی و شرم گذشته به زندگی زبیعی ادامه دهند» بعلاوه تصور اینکه روابط جنسی کار زشت و پلید و گناه است و همچنین وجود آمیزشهای ملال انگیز در گذشته و ترس از درد یا ترس از آبستن شدن نیز ممکن است در بی اعتنائی زن موثر افتد.
اگر شوهر از رموز جنسی آگاه نباشد و عشق زن را نتواند برانگیزد، اگر خودش میل جنسی نداشته و یا معایبی مثل زود اشباع شدن داشته باشدآنها موجب می شود که شور عشق در زن بیدار نشده و بی میلی و حتی نفرت در او ایجاد شود.
درمان بی علاقگی جنسی
اگر مردی بعد از زناشوئی زن خود را بی میل دید چکار باید بکند؟
در مرحله اول مرد باید در نظر داشته باشد که در زن میل جنسی تا مدت زیادی ممکن است خاموش بماند و غریزه جنسی زن در حقیقت پس از بیست سالگی بحد اعلالی فعالیت خود می رسد. یکی از متخصصین آثار میل جنسی را بدو قسمت متمایز تقسیم کرده یکی تماسهای بدنی مثل نوازش و بوسه و دیگر آمیزش. خیلی از زنها در ابتدا از تماس بدنی بیشتر لذت می برند و پس از گذشتن مدتی آمیزش برای آنها مطبوع می شود. پس بی میلی زن در مراحل اولیه ازدواج ممکنست به علت بیدار نشدن کامل غرائز جنسی در او باشد ولی اگر این بی میلی دوام پیدا کند برای علاج آن بایستی به علت آن پی برد. بسته به مواد مختلف باید بزن و شوهر دستورات مربوط به روابط جنسی را گوشزد نمود راه بکار بردن هنر جنسی را به ایشان نشان داد و این فکر را که آمیزش پلید است از مغز آنها بیرون کرد و وسائل معقول جلوگیری از آبستن شدن را برای زن شرح داده او را از ترسهای موهوم رهائی بخشید. زن هم در این مورد باید متوجه نقص خود شود و با جدیت تمام به رفع آن بکوشد. خیلی اتفاق افتاده که زنانی با کمال رضایت و حتی تکبر از بی اعتنائی خود به روابط جنسی گفتگو کرده اند و آنرا علامت تقوی و روحانیت خود دانسته اند یکی از آنها می گفت: «جنسیت برای من معنی و مفهومی ندارد و اگر شوهرم ابدا به من نزدیک نشود به هیچوجه تاثیری در من نمی کند: البته خود این گفته دلیل بر نقص جنسی گوینده است. هر زنی باید بداند که میل جنسی در هم آهنگی زناشوئی بسیار موثر است و عدم علاقه او به روابط جنسی دلیل عدم تعادل در ازدواج است. او باید بداند که مرد تاب تحمل بی علاقگی را ندارد و برای لذت بخش بودن زناشوئی میل جنسی لازم است.
می خواهم قدمن را از این نیز فراتر گذاشته و بگویم که اگر میل جنسی در زن زیاد قوی نباسد و از آن پیش شوهر دم بزند بلکه باید هر طور شده میل شوهر را برانگیزد و این خود ممکنست وسیله اصلاح زن شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر